کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح و ولادت امام محمد باقر علیه‌السلام

شاعر : عادل حسین قربان     نوع شعر : مدح و ولادت     وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن     قالب شعر : غزل    

نـور؛ وقـتی اولِ ماهِ رجـب سر می‌زند            عاشق انگاری، به سویِ دلبرش پَر می‌زند

ملتمس؛ امید دارد، حسرتش بیهوده نیست            خانۀ خورشید را تا صبح، گر در می‌زند


عشق، یعنی: عاشقی فارغ زِ غوغای جهان            رویِ لوحِ سینه‌اش، نقشی زِ دلبر می‌زند

تا ببـیـند رویِ صاحب‌خانه را، امیدوار            می‌زند در را؛ نشد وا، بارِ دیگر می‌زند

"يَا مَنْ أَرْجُوهُ لِكُلِّ خَيْرٍ" گفتم، بعد از آن            دیدم از شرقِ دلم، خیری عیان سر می‌زند

دل سپردم بر نگاهش، نیک می‌آید جواب            هرچه دارد این گـدا، فالِ مکرر می‌زند

ایها الـباقـر! اَلا ای پنجـمـین نـورِ خـدا!            قلبِ من، با عشقِ تو، تا روزِ آخر می‌زند

: امتیاز

سرود ولادت امام محمد باقر علیه‌السلام

شاعر : رضا یعقوبیان نوع شعر : سرود وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

پخش سبک  

یثرب دوباره گشته است پُر ز شور و شادی           گوید با شور و با شعف؛ نکته‌ای منادی

گلی ز گلزار دین؛ ز لطـف حق وا شده           نـور خـدا سـاجـدین؛ بنـگـر که بابا شده


حضرت باقر مدد؛ حضرت باقر مدد؛ حضرت باقر مدد؛ حضرت باقر مدد

***********************************************

در آسـمان دین حق؛ ماهی گشته ظاهر           عالم هستی روشن از؛ شمس روی باقر

مـاه مـنـوّر رسـید؛ گـل مـعـطـر رسـیـد           بـاقـر گـل فـاطـمه؛ ز نسل حـیدر رسید

حضرت باقر مدد؛ حضرت باقر مدد؛ حضرت باقر مدد؛ حضرت باقر مدد

***********************************************

مدینه امشب پُر شد از؛ نـور حی سرمد           از مـقـدم پـنـجـم ولی؛ دومـیــن مـحـمـد

پیچیده عـطر جنان؛ زیبا گـلی شد عیان           ز مـقـدم پـاک او؛ صفـا گـرفـتـه جهـان

حضرت باقر مدد؛ حضرت باقر مدد؛ حضرت باقر مدد؛ حضرت باقر مدد

***********************************************

امشب در عالم زد قدم؛ پنجمین مه دین           معنی آیـات مبـین؛ نور و فجر و یاسین

پنجم گل عصمت است سرتا بپا رحمت است           نام گل ساجدین؛ بر شیعیان عزت است

حضرت باقر مدد؛ حضرت باقر مدد؛ حضرت باقر مدد؛ حضرت باقر مدد

***********************************************

شد بر حسن نور عین؛ این گـل ولایـت           تمـام هـستی حـسین؛ پـا به سر عـنـایت

پیـچـیـده هر جا خبر؛ داده ولایت ثـمـر           بر ساجدین هدیه‌ای؛ داده خـدا گل پـسر

حضرت باقر مدد؛ حضرت باقر مدد؛ حضرت باقر مدد؛ حضرت باقر مدد

***********************************************

فاطمـۀ بنت حـسن؛ بـوسه زد به رویش           چارم گل باغ ولا؛ مست عطر و بویش

مدینه شد غرق نور؛ گشته چو وادی طور           ز مقدمش هرکجا؛ پیچیده عطر حضور

حضرت باقر مدد؛ حضرت باقر مدد؛ حضرت باقر مدد؛ حضرت باقر مدد

***********************************************

ای بـاقـر عـلم نـبـی؛ عـاشـق تو هـسـتم           در شب میـلاد بگـیر؛ از کـرم تو دستم

آمـدم از لـطـف تـو؛ بـه درگـه تـو پـنـاه           عـزیـز آل رسول؛ بر سائـلت کن نگـاه

حضرت باقر مدد؛ حضرت باقر مدد؛ حضرت باقر مدد؛ حضرت باقر مدد

***********************************************

ذره‌پروری از ازل؛ بوده خلق و خویت           ای پنجمین نـور خـدا؛ دست من بسویت

شرمنده امشب من از؛ احسان باقر شدم           از لطف خاص خدا؛ مـهـمان باقـر شدم

حضرت باقر مدد؛ حضرت باقر مدد؛ حضرت باقر مدد؛ حضرت باقر مدد

***********************************************

شکـرلله گـردیـده‌ام؛ ریزه‌خـوار خوانت           در شب مـیلاد شـما؛ گـشـته مـیـهـمانت

ای رهـبـر بی‌حـرم؛ من سـائل این درم           بر سـائـل روسـیـه؛ لطـفی نـما از کـرم

حضرت باقر مدد؛ حضرت باقر مدد؛ حضرت باقر مدد؛ حضرت باقر مدد

***********************************************

کجـا روم از درگـهت؛ من کـسی ندارم           هستی تو از لطف خدا؛ نـور قلب زارم

ای پـسر فـاطـمه؛ تـویی همه هست من           به حق مادر بگیر؛ از کرمت دست من

حضرت باقر مدد؛ حضرت باقر مدد؛ حضرت باقر مدد؛ حضرت باقر مدد

: امتیاز

مدح و ولادت امام محمد باقر علیه‌السلام

شاعر : محمود یوسفی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفاعلن مفاعلن مفاعلن مفاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

چه خوب شد که روی خاک مُرده پا گذاشتی            خوش آمدی قدم به روی چشم ما گذاشتی

چه منـتّی سـر قَـدَر، سر قـضا گذاشتی            تویی که پـای جای پـای انبـیا گـذاشتی


تو را که آفرید حق به خویش گفت آفرین

تو آمدی و خنده شد نصیب زین العابدین

تو آمدی که کامل از کمال تو شود کلام            رسانده جابر از رسول حق به جانبت سلام

نشسته در رگ تو خون نافذ دو تا امام            در این مقام هیچکس نگشت با تو هم مقام

صفا گرفـته خانه امامت از حضور تو

تو آمدی مدینه غرق نور شد ز نور تو

تو از تـبار فـاطـمه تو معـنی صداقـتی            تو از شکوه مرتضی تو وارث شجاعتی

تو از حسینی و حسن تو جلـوه امامتی            رجب مرجب از تو شد تو چشمه هدایتی

تویی که مـثل نـور سمت آیـنه شتافـتی

تویی پیـمبری که نیل عـلم را شکافـتی

عزیز زین العابدین هزار جان فدای تو            هـمه زمـیـنـیان و آسـمـانـیـان فـدای تو

و پیر و کودک و جوان و نوجوان فدای تو            به هر مکان و هر زمان و هر زبان فدای تو

فـدای تو که پنجـمین چراغ آل احـمدی

فـدای نـام پـاک تو که دومـین محـمدی

نگاه کن که یک به یک همه مسافر توأیم            کجـا بـدون زائـری تـمـام زائـر تـوأیـم

هـمه به زیـر دِین قـال قـال باقـر توأیم            اشـاره کن بـبـین که بـنـده اوامـر توأیم

قیام ما قعـود ما ز برکت قـنوت توست

هزار مطلب نگفته در دل سکوت توست

بـنـا کـنـیم عـاقـبت بـقـیـع، گـنـبـد طـلا            برای تو ضریح و مرقـدی شبیه کربلا

که دور آن نشسته‌اند یک به یک فرشته‌ها            چه صحنه‌ای‌ست صحن تو کنار صحن مجتبی

فـدای غـربت تو ای نهفـته در دل بقیع

فـدای غـربت تو ای چراغ محفـل بقیع

: امتیاز

مدح و ولادت امام محمد باقر علیه‌السلام

شاعر : سید‌ هاشم وفائی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : مسدس

پیک شادی به شادمـانی گفت            آفـرینش دوباره پُر شوراست

در سپـیـده دم طلوع و ظهور            آسمان و زمین پُر از نور است


نور صبح از سپیده علم است
این سـپـیـده پـدیـده عـلم است

شـب‌نـشـیـنـان عـالـم ملکـوت            همه سـوی زمین نگـه کردند

روی دامـان مـهـر مـه دیدنـد            کسب نور از فروغ مه کردند

روز میلاد ماه خورشید است
روشن این مه زنور توحید است

همه عـرشـیان به هم گـفـتـنـد            سـیـد الـسـاجـدیـن گـلـی دارد

تا که شـکـر خـدا بـه جـا آرد            در مـصــلا نــمــاز بـگــذارد

همه این شوق وشور را دیدند
سِــرّ الله و نــور را دیـــدنــد

همه اصحـاب مـعـرفت دارند            شـوق بــشـنـیـدن کـلام تـو را

با شکوه و به احترام و وضو            روی لـب می‌بـرنـد نام تو را

ای ز وصف و ز مدح بالاتر
گـفـته بـر
تو سـلام پـیـغـمـبـر

ای که بر رهروان علم و شرف            گـنج عـلم و شـرافـت آوردی

تو به کانون عشق و مکتب علم            در فـضـیـلـت هـشــام آوردی

مـکـتب تـو فـقـیـه پـرور بـود
دانـشت مهـر سـایه
گستر بود

هـرکه شـد تـشـنـه مـحـبت تو            جام عـشق و وفـا به او دادی

به کمیت و به حـمیری نوری            ز ســــحـــرگـــاه آرزو دادی

هرکه مهر شما محبت اوست
سـنـد افـتـخـار
خـدمت اوست

من کـه از سـاحـل محـبت تو            رو بــه دریــای جــود آوردم

بـر تـو و خـانـدان اطـهـر تـو            احــــــتـــــرام و درود آوردم

به «وفـائی» تو الـتـفـاتی کن
نذر مسکـین خود زکـاتی کن

: امتیاز

مدح و ولادت امام محمد باقر علیه‌السلام

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : ترکیب بند

جلـوه می‌بـارد از جـمالِ علی            جذبه می‌جوشد از جلالِ علی

همه خـیـراتِ آسـمان و زمین            نـوشِ جـانِ عـلـی و آلِ عـلی


هرچه دارد خدا به خاطر اوست            هر چه دارد خـدا حلالِ عـلی

مرتـضی را چه کار با عـالـم            هست عـالـم فـقـط وَبـالِ علی

ای نفس‌هات در خِصالِ صدوق            ای بزرگی‌ت از خِصالِ علی

همـۀ حـرف توست قـالَ نـبی            همۀ حـالِ تـوسـت حـالِ عـلی

آمـدی تا که بـا تو ما بـرسـیـم            ما همه مـیـوه‌هایِ کـالِ عـلـی

لطف زهـرا تو را به ما دادند            از کَـرَمـخـانـۀ عـیــالِ عــلـی

شب شب عشق آفرین، علی‌ است
شبِ لبخندِ پنجـمین علی است

ای نــمــازِ مــطــهــرِ زهــرا            سـجــده‌هـای مـعــطـرِ زهــرا

خـیـره‌ای خـیـره بر مقـاماتش            مــثـلِ قــابـی بــرابــرِ زهــرا

می‌وزد در هـوای گـیـسـویت            عـطـرِ گل‌هایِ قـمصرِ زهـرا

آســمـانـی و مــژده‌ات را داد            به زمـیـن‌هـا پـیـمـبــرِ زهــرا

بیخودی نیست فـاطمی هستی            پُــری از نــورِ کـوثـرِ زهــرا

مـی‌زنـد مــوج در احـادیـثـت            جـلــوه‌هــای مُــکــررِ زهــرا

بـا شـمـا جـبــرئـیـل نــامِ مـرا            مـی‌رسانـد به محـضرِ زهـرا

فاطمه عاشق همین علی است
شبِ لبخندِ پنجمین عـلی
است

ای طـلـوعِ عـلـی‌الـدوامِ حسن            آفــتــابِ بــلــنــدِ بــامِ حـســن

جـابـر آورده‌ات سـلامِ رسول            مـادرت گـفـته‌ات سـلامِ حسن

می‌رسـنـد از تـبـارِ مادری‌ات            هـفت مـعـصوم بر امام حسن

حـسـنـی‌زاده‌ای از آلِ حـسـین            ای حـسیـنی‌تـرین کـلامِ حسن

دست تو دست مجـتـبای کریم            به تو زیـبـنـده است نامِ حسن

به عـمـویت ارادتت پـیـداست            در بـقـیـعی به احـتـرامِ حـسن

چـارتا مـجـتـبـی کـنارِ هـمـید            ای تــمـامِ شــمـا تـمـامِ حـسـن

هم حسن هم حسین این علی است
شبِ لبخندِ پنجمین عـلی است

ای محـمـد ترین دعایِ حسین            دومـین احـمـدِ حرایِ حـسـین

آمـدی تـا بـه انــتــهـا بــرسـد            امـتـدادی از ابـتـدایِ حـسـیـن

از پــدر ارث بُـرده‌ای، داری            به سرِ شـانـه‌ات رَدایِ حـسین

آنکه روزی “حسینُ مِنی “گفت            گفت مثلَش تویی برایِ حسین

ای عـلــی اکـبــرِ امــام شــده            اکـبـرِ بـعـدِ کـربـلایِ حـسـین

تـو حـسـیـنـیـۀ خــدا هـســتـی            با تو مانـدیم در هجایِ حسین

عشق دنبالِ آخرین علی است

شبِ لبخندِ پنجـمین علی است

: امتیاز

مدح و ولادت امام محمد باقر علیه‌السلام

شاعر : سید روح الله مؤید نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مثنوی

ای آسمان بخند که روز شکـفتن است            حرفی بزن که موقع اسرار گفتن است

از روی مـاه یـار، خـدا پـرده باز کرد            این ماه را به ماه رخش سرفـراز کرد


مـاه رجب مبارک از این نورسیده شد            قـرص قـمـر در اول این مـاه دیده شد

این جلـوۀ خـداست که روشنگـری کند            از عـاشـقـان مـاه رجـب دلـبـری کـنـد

این گل که از بهار گلستان احمد است            باشد ز نسل فاطمه، نامش محمد است

این ماه از دو جلوه به خورشید می‌رسد            این کعـبه از دو قبله به توحید می‌رسد

آیـات صبح در رخ او جـلـوه‌گـر شدند            فـرزنـدهـای فـاطـمـه او را پـدر شدند

مثل حسن تجلّی صبـر و کرامت است            مثل حـسین آیت عشق و شهامت است

تـا بـاقــر الـعـلـوم قـدم روی خـاک زد            علم از کمال علمی او سیـنـه چاک زد

دریـای بـی‌کـرانـۀ عـلـم است سینه‌اش            دل بُـرده از پیـامـبـران هم مـدیـنـه‌اش

هم نام احمد است و تجلالی حیدر است            بابی دگر ز شهـر عـلـوم پیـمـبر است

دانش غلام مکتب علمش به صبح و شام            بیـنش گدای خرمن حلمش عـلی الدوام

کرده است نـقـل او متـحـیر عـقـول را            جـابـر به او رسـانـده سـلام رسول را

لبخند او حکایتی از صبح صادق است            گـفـتـار او تـجـلـی قـرآن نـاطـق اسـت

هرجا که بحث علمیِ اصحاب منبر است            گـلـواژۀ روایت او حـرف آخـر اسـت

ما را هم ای بزرگ، حقیری حساب کن            در خانـۀ کـریـم، فـقـیـری حـسـاب کن

ما را دعـا کـنـید مـسلـمـانـتـان شـویـم            تا ریـزه‌خـوار سفـرۀ احـسانـتـان شویم

ای نـور چـشم فـاطمه هر چند ما بدیم            مـا دوسـت‌دار مــادرتــانــیـم از قـدیـم

در هـیـأتـیـم اگر دلـمان در به در نشد            بی‌گـریه بر حـسـین شب ما سحر نشد

: امتیاز

مدح و ولادت امام محمد باقر علیه‌السلام

شاعر : محمد حسین علیرمضانی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : مربع ترکیب

امشب به جهـان آیۀ صبر و سحـر آمد            خـورشـید جهـانـتـاب علوم و هنر آمد
بر دامـن خـورشـیـد ولایـت قـمـر آمد            بر بیت عـلی جـلـوۀ فـتـح و
ظـفـر آمد


امشب شب میلاد و پر از شادی شور است
زیـبایی بیت عـلی از جلـوۀ نـور است
امـشب ز
سـمـا واژۀ پـاک طـرب آمـد            پـایـان جـمـادی شد و نـور رجـب آمد
ایـام فـرج گـشـتـه و پـایــان شـب آمـد            شـادی به مـیـان همه با تاب و
تب آمد
از
مـقـدم یـارسـت زمـیـن خُـلد مخـلـد
برخیز
بـبـین گـشته زمین طـور مجدد
ای فاطمه را اختر و ای مظهر احـمد            ای جـلــوۀ انــوار خــداونــدی سـرمـد
ای نـام صـفـا بـخـش تو هم نام محـمد            هـم بـاقـر و هم گـوهـر
تـابـنـدۀ امـجـد
ای گشته فلک از
غم هجران تو بیتاب
ای گشته غزلخوان تو خورشید جهانتاب
صف بسته به پابوس جمال تو هزاران            در مــقــدم تـو خـلـق شـده آیـۀ بــاران
گـردیده معـطـر ز
شـمـیـم تو بـهـاران            در حیرت رخسار مـه‌ت مـاه عـذاران
از
مـقـدم پـاکـت شده پـر نـور مـدیـنـه
رخـسـار
نـبـی با تـو بود عین قـریـنـه
عـالـم شـده از مـقــدم او وادی سـیــنـا            بـر درگـه او
آمـده بـا اشـک مـسـیـحـا
پُـر
نـور شد از مقـدم او صورت میـنا            لبـخـند به لب‌های عـلـی گـشـته هـویدا
یثـرب شده سرمست ز
انـوار جمـالش
عـالـم شده دیـوانه ز
توصیف کـمـالش
طوبای حسن فـاطمه امشب قمر آورد            از نجل حسین ابن عـلـی او
پسر آورد
از
نسـل نـبـی فـاتـح عـلـم و ثمر آورد            بر بیت ولا فـاطـمه امـشب گهر آورد
اسرار علوم از رخ این طفل عیان است
چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است
چـشـمان همه هست پی خـیر کـثیرش            جبریل امین گشته چنان صید اسـیرش
خـورشـیـد بود کـشتـۀ انـوار مـنـیرش            تا حشر بود راه خـدا خط و مـسـیرش

خورشید کبوتر شده و گرد سرش هست
بـاران خـدا از اثـر چـشـم ترش هست

: امتیاز

مدح و ولادت امام محمد باقر علیه‌السلام ( ماه رجب)

شاعر : مرضیه عاطفی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

آسمان بر لبش آورده غزل خـوانی را            برده با خود تبِ سرمـای زمستـانی را
به تمـاشـا بنـِشـین لحـظـهٔ عـرفـانی را            ماه، پـوشـیـده لـباسی نو و نـورانی را


روز و شب‌ها شده شیرین و رطب آمده است

عاشقی باب شده؛ ماه رجب آمده است
می‌شود جام دل از شوقِ نیایش لبـریز            نفْـس اصلاح شود از بـرَکـاتِ پرهـیز
با مناجات شـوی پیـش خداوند، عزیز            داده پیغام که «أین الرجبیون» برخیز

سرزده روی به درگاه ببَر منتظر است

پای سجاده، شبانگاه و سحر منتظر است
سعی کن ناب شود غمزه و نازَت با عشق            تا مهـیـّا بشـود برگ جـوازت با عشق
تا شود زمزمهٔ راز و نیازت با عشـق           
«یا مَن ارجوه» بخوان بعدِ نمازت با عشق

دل خـود را نـگـذاری که بماند بیـمـار

شب به شب رنگ و لعابی بده با استغفار
روح خود را بده با عشق و ارادت پرواز            وقت دلـدادگـی آمـد، شـده دیـدار آغاز
شده مسرور مدینه، شده خرسند حجاز            پنجمین بار خداوند
رسانده ست اعجاز

نـغـمـهٔ هـلهـلـه از آخـرِ افـلاک رسـید

اول ماه رجـب هست مـصادف با عید
آمد آن
عشق که با علم مزیّن شده است            چشم آیات و احادیث چه روشن شده است
قلمش صاحـب ادعیهٔ متـقـن شده است            محض دیدار رُخش نرخ، معیّن شده است

هست هـمـنـام پـیـمبـر شده آئـیـنهٔ ذات

نرخ دیدارِ رُخش هست هزاران صلوات
از پدر نور گرفت و شده شأنش محشر            مادرش فاطـمی و غرق حـیا سرتا سر
نسَبش هست عـلی از پـدر و از مـادر            نسل او پاک و
مطهّر، همگی فوق بشر

می‌شود خط به خطِ سیرهٔ او درس آموز

می‌نشیند همه عالم به کنارش یکـروز
باید آمـوخت از انـسانـیـتـش ایـمان را            از کرمخـانهٔ دستـش کرم و احسان را
منـبـرش داده نـشـان، آدرس قــرآن را            عاشقش با
خودش آورده دلی حیران را

تا شود کشتهٔ آن جـاذبه طـبق معـمـول

تا فدایش بشود لحـظـهٔ تـدریس اصول
بوسه باران شده آن دست که بخشنده شده            آنکه از سـمت خـداونـد نمـایـنـده شـده
سائل از لطف؛
همین ثانیه شرمنده شده            محضر حضرت باقر که شکافنده شده

کاش بشکـافـد و از سینه بگیرد دل را

کـاشـکـی رد نکُـنـد هـدیـهٔ نـاقـابـل را

: امتیاز

مدح و ولادت امام محمد باقر علیه‌السلام

شاعر : نادر بابایی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

چشم زین العابدین روشن ز نور این پسر            نور رخسار پسر دارد نشان از آن پدر
اومبارک مَقدمی از خاندان احمد است
            نام او هـمنام با نام رسـول اَمجـد است


این محمّد فِی المَثل عطر محمّد می‌دهد            با نگاهی از دل هر شیخ و شابی دل برد

باقـر عـلـم عَـوالِـم پا نـهـاده بر جـهـان            روشن از اَنوار او گشته زمین و آسمان
شهریثرب می‌شود امشب مَطاف عرشیان            پنجمین مِهر امامت چون بعالم شد عیان
وین مبارک شب چنین حُسن تِفاقی ای عجب            بــاقـر زهــرا رسـیـده اَوّل مـاه رجـب
نادرا امشب شب عیداست و عیدی می‌رسد            او گدایان درش را می‌کند هر جا رَصد

: امتیاز

مدح و ولادت امام محمد باقر علیه‌السلام

شاعر : محسن راحت حق نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

می‌رسد از راه، مـاهِ مرتضا ماهِ رجب           فصلِ شادابی‌ست این شهرِ خدا ماهِ رجب

غافل و غمگین نشو بابُ الکرامت باز شد           بر گنهکاران بُود بابُ الرجا، ماهِ رجب


اهلِ شبهـای مناجـاتی پُر از آتش شوید           می‌برد از بین هر جرم و خطا ماهِ رجب

» یا مَن اَرجُوهُ لکُـلِّ الخَیر» را آغاز کن           خیر بر ما می‌دهد شیرِ خـدا مـاهِ رجب

بنـدگی کـن با تـمـامیِّ وجـودت بـا وفـا

تا که محـسوبت کـنـند آئـیـنه‌ای آئینه‌ها

اوّلین روزِ رجب، میلادِ مسعودِ ولی‌ست           باقرِ عـلمِ پیـمبـر نـورِ چشمانِ نـبی‌ست

اوّلِ ماهِ رجب خـیرِ کـثـیرِ اعـظم است           چون شبِ میلادِ فرزندِ گهربارِ علی‌ست

زینتِ سجّاده‌ها مشعـوف شد از دیدنش           هاله‌ای از نور دارد چهره‌اش نورِ جلی‌ست

با وجـودِ پـنـجـمـین دُردانـۀ خیـرالـنـسا           مذهبِ شیعه طراوت دارد و خیلی غنی‌ست

عاشقی کردم به عشقِ پنجمین دلدارِ عشق

در پناهِ حضرت باقر شوم غمخوارِ عشق

آمد و روشن شده چشمانِ زیبای حسین           آمـد و شـد امـتـدادِ خـطِّ والای حـسـیـن

آمـد و شد زینتِ دامـانِ زین الـعـابـدین           آمد و خوشحال شد روی دل آرای حسین

آمد و با دانشِ بی‌حدّ و حصرش می‌کند           بر همه تشریح فضلِ همچو دریای حسین

بعدِ بابایش یـقـین دارم که پایش می‌نهد           بی‌بـرو برگـرد جـای ردِّ پاهـای حسین

خطبه خوانی می‌کند در کودکی در شهرِ شام

می‌کند زینب بر این آقـا تمـاماً، احترام

آمده آنکس که علمش برترینِ علم‌هاست           سینه‌اش مملوِ از عشق و عنایاتِ خداست

آمده آنکس که پیغمبر سلامش کرده است           آمده آنکس که قابِ عکسِ روی مصطفاست

نامِ زیبایش محـمّد از نـژادِ حـیدر است           در شجاعت سیبِ دو نیمِ علیِ مرتضاست

فاش می‌گـویم امامِ پـنجـمیـن آقای نـور           با احادیثش ز کارِ هرکسی عقده‌گشاست

باقـرِ عـلـمِ نـبی اوجِ کـراماتِ خـداست

پنجمین آئینه‌دارِ حضرت خیر النساست

: امتیاز

مدح و ولادت امام محمد باقر علیه‌السلام

شاعر : سیدرضا مؤید نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

با پـوزش از مقـامِ تو، یا باقـرالعـلوم            آرم سـخـن به‌نـام تـو، یا بـاقـرالعـلوم

گـفـتـا نَـبـی سـلام تو، یا باقـرالعـلـوم            وین بس به احـترام تو، یا باقرالعـلوم


ای نام تو محـمَّد و خـوی تو احـمدی

ایـثـار دَر گـهـت، صلـوات محـمّـَدی

ای روشن از جمالِ تو افلاک، چون زمین            حاکمِ به ممکـناتی و بر عالِمی نگین

مشمول رحمت تو هم‌آن باشد و هم‌این            تو پنجمین امامی و معـصوم هـفتمین

سیمای تو که مَطلَعُ‌الاَنوار سرمدی‌ست

آئـیـنـۀ کـمـال و جـمـال محـمَّـدی‌ست

ای سر نهـاده خلـق به طـوق ارادتت            لطف و کرم سجیّت و جود است عادتت

مِـهــر فــلـک پـدیـدۀ نــور سـیـادتـت            مــاه رجـب طـلــیـعــۀ روز ولادتـت

ماهی که باب لطف خدا، باز می‌شود

با سـال‌روز جـشنِ تو، آغـاز می‌شود

ای باغ فَرّ و دینِ نبی را تو فـرودین            هم آسـمـان شـرعی و هم آفـتاب دین

زیـنت‌فَـزای انـجـمـن زیـن‌الـعـابـدین            چـشم و چـراغ محفل مولای ساجدین

بر دو امـام ذات شـریف تو مُـنـتـسب

کَاندر ائمه نیست کسی را چنین نسب

آوازۀ عــدالـت و وجـدان، نــدای تـو            پیک امـید بخـش بـشر شد صدای تو

در عـلم و دین نـوابغ عـالم، گدای تو            ای جدّ و مـادر و پـدر من، فـدای تو

یک جدّ تو حسین و حسن جدّ دیگرت

خوانند سبط خویش، دو سبط پیمبرت

ای در کتاب حق به مَـدیحت کـلام‌ها            از ما به حضرتت صلوات و سلام‌ها

پـیـدا ز نـسـل پـاک تـو آمـد امــام‌هـا            پـروردگـان مـکـتب عِـلـمت هـشام‌ها

هر یک به علم خویش خردپرور عموم

از یُـمـن دانـش تو، شکـافـنـدۀ عـلـوم

ای رونق از تو منبر و محراب یافته            عـلـم تـو ذره‌هـای اتــم را شـکـافـتـه

دردا کـسـی بـه ایـدۀ تــو ره نـیـافـتـه            از اینکـه آفـتـاب بـه قـبـر تـو تـافـتـه

خـونـاب غـم ز دیــدۀ افـراد مـی‌رود

با اینکه ایـده‌هـای تو بـر بـاد می‌رود

ای مـعـنـی نـمـاز بــیـا و نـمــاز کـن            روی نــیـاز بـر در آن بـی‌نـیـاز کـن

دسـتی برای عـرض تـمـنّـا دراز کن            روح دعا تویی، به دعا لب تو باز کن

زانفاس خود به پیکر ایمان حیات بخش

اسلام را ز چنگ حوادث نجات بخش

من کـیستم که وصل تو را آرزو کنم            زین کمترم که با تو دمی گـفتگو کنم

امـا دقـایـقی که به سـوی تو رو کـنم            از خاک دَرگـهـت طـلـب آبـرو کـنـم

هـر چـند رو سـیـاه ولی من مـوّحـدم

مـدّاح اهـل‌بیت، غـلامـت «مـؤیّـدم»

: امتیاز
نقد و بررسی

متاسفانه در مصرع دوم بیت زیر ضعف در انتخاب کلمه قافیه مشهود است لذا بیت زیر تغییر داده شد

ای روشن از جمالِ تو افلاک، چون زمین            حاکمِ به ممکـناتی و، عالِم به عالَمین

مدح و ولادت امام محمد باقر علیه‌السلام

شاعر : محمد قاسمی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

بال خود را پهن كرده بر زمین روح الامین            تا شود فرش حریم قُدسِ زین العابدین
اوّل مـاه رجـب دنیای ما زیـباتر است            چونكه ماه دیگری پا می‌گذارد بر زمین


"یامحمّد"در شروعش،"یا نبی"در آخرش            نیست بیخود شد رجب، ماه امیرالمؤمنین
فاطمه بِنتُ الحَسن درخانۀ إبنُ الحُسین            كودكی آورده از هرحیث بی‌مِثل و قرین
آن چنان دارد شباهـت با رسول الله كه            می‌شود او را بخـوانم رَحـمةٌ للعـالَمین
خاك جای خود، ببین افلاك هم روشن شده            بسكه نورانی‌ست این خورشید هستی آفرین
تا بگردند آسمانی‌ها به گردش هفت بار            می‌برند این كعبه را با شوق تا عرش بَرین
كوری چشمانِ شورِ خیلِ اصحابُ الشِّمال            روز میلادش عجب شادند اصحابُ الیمین
عـیـدی امروز ما را، یا عـلی اكبر بده            لحظه‌ای كه بر تو می‌گوید عمو این نازنین
"دیدنی"یعنی تبسّم كردن او بر حُسـین            دیـدنی‌تر، سجـدۀ شُكـرِ امام السّاجـدین
پنج تن را گِرد گهواره به چشم باطنش            در میان حجـره می‌بـیـند امام پنجـمین
هفتمین معصوم آمد، هفتمین باراست كه            دست حق بی‌پرده بیرون آمده از آستین
عقل عالم پیش عقل حضرتش جهل عظیم            عـلم خـلق الله پیش دانش او شرمگـین
باقـر عـلم نـبـیـین شُهرت عـامش بُـوَد            این مُحمّد هم، كریم است و حَلیم است و اَمین
ظاهـراً شد قاتل او زین آغـشته به سَم            باطناً كُشتش غم سلطان مَقطوعُ الوَتین

: امتیاز

مدح و ولادت امام محمد باقر علیه‌السلام

شاعر : مرضیه عاطفی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : ترکیب بند

دل ویـرانـم امشب آبـاد است            لحـظۀ با شـکـوهِ مـیلاد است
پـنـجـمـیـن مـاه آسـمـانِ نـبـی            نـور چـشم امـام سـجـاد است


شده امشب پدر بزرگ ارباب            بیـشتر قلب فاطـمه شاد است
سائلان لحـظه لحـظه می‌آیـند            بسکه حاجت به این و آن داده است
شعـر لالایـی‌اش شبانگـاهـان            با نسیم است و نغمۀ باد است
معـنیِ حکـمت و نجوم رسید
حـضرت باقـرالعـلـوم رسـیـد
بــرکـت ســفــرۂ رجـب آمــد            شـهـد و شـیـریـنی رطب آمد
نور در نور، سیرتش علوی‌ست            حـضرتِ مـرتضی نسب آمـد
دشمنش لحظۀ مناظـره باخت            در دلش کـینـه و غـضب آمد
مثل دلسـوزیِ عـمو حـسنـش            رفت و با خـنده روی لب آمد
بسکه پیـمـانـه را لـبالـب کرد            سائلش روز رفت و شب آمد
سرِ این سفره می‌شوم حاضر
بـا عـنـایـاتِ حـضـرت بـاقـر
قــلــم آمــادۂ نــوشــتــن شــد            وقت وصفش زبانم الکـن شد
شد مـحـمـد بـرای پـنـج تن و            نـورِ چـشـم چـهـارده تـن شـد
باز هم یک حدیثِ عالی گفت            باز هم چشم شیعه روشن شد
لحن گرم تـلاوتش یک عـمر            دلبری کرد و صاحبِ فن شد
کارِ هر روز من شده مدحش            شـافـع روز مـحـشـر من شـد
بــایـد آوایِ بـر لـبـش بــاشـم
دانـش آمـوزِ مکـتـبـش بـاشـم
مکـتـبش حـیدری‌ست بسم الله            از خـیـانت بـری‌ست بسم الله
مکـتـبش بـیـعـتی‌ست جـانـانه            فـاطـمه محـوری‌ست بسم الله
عِـلم او با عـمل گره خـورده            عـلـمِ نـام آوری‌ست بـسـم الله
بـا ولایت پـیِ شـهـادت بـاش            در صدف گوهری‌ست بسم الله
مکـتـبش مـردِ مرد می‌طـلـبد            حرفِ پیـغـمـبری‌ست بسم الله
پـیـروانِ دو عـالـم افــروزیـم
درس روشنگری می‌آموزیم!

: امتیاز

مدح و ولادت امام محمد باقر علیه‌السلام

شاعر : مجتبی خرسندی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : مخمس

بـگـو به نـور که مـاه تـمـام آمده است            که صـبـح آمد و پـایان شام آمده است
بـرای شیـعـه دوبـاره امـام آمـده است            خـدای فـقه و حدیث و کلام آمده است


امـام بـاقـر عـلـیه الـسـلام آمـده اسـت

پدر حـسینی و مادر سلالۀ حسن است            اویس وار زمین در هوای او قرن است
غـلام خـانۀ او بودن آرزوی من است            تــجـسّــم هـمــۀ احــتــرام آمـده اسـت
امـام بـاقـر عـلـیه الـسـلام آمـده اسـت

سراسر از برکات خدا پُر است زمین            اگر که در صدف آسمان دُر است زمین
به نور اوست که گرم تبلور است زمین            دوباره رحمتی از جنس عام آمده است
امـام بـاقـر عـلـیه الـسـلام آمـده اسـت

دمـیـده اسـت بـه دنــیــا دم خــدا دادی            بـه هـر خـرابـه رسـیـده هـوای آبـادی
هزار شکر خـدا را که خـوب استادی            برای این همه شاگـرد خـام آمده است
امـام بـاقـر عـلـیه الـسـلام آمـده اسـت

چـقدر در وجـنـاتـش خدا نمایان است            اسیـر جـذبۀ او کـافـر و مسلمان است
رسیـده آن که امـیـد گـناهکـاران است            دوباره بـوی عـلی بر مشام آمده است
امـام بـاقـر عـلـیه الـسـلام آمـده اسـت

دل از تمام جهـان برده است لبخـندش            فقط نه خلق که دل برده از خداوندش
به داروی گـل لبخـندهای چون قـندش            به درد هـای هـمـه الـتـیـام آمـده است
امـام بـاقـر عـلـیه الـسـلام آمـده اسـت

رسیده است امامی که نافذ است و بصیر            نکرده حرف خدا را به رأی خود تفسیر
نـمـی‌شـود بـه کـلام بـنـی‌امـیـه اسـیـر            بـرای مـذهـب شیـعـه قـوام آمده است
امـام بـاقـر عـلـیه الـسـلام آمـده اسـت

به حـکـم آیـۀ تـطـهـیـر پـاک یعنی او            که پنـجـمیـن گُـهـر تـابـنـاک یعـنی او
برای سنـجـش ایـمـان ملاک یعـنی او            مـلاک حـد حـلال و حـرام آمـده است
امـام بـاقـر عـلـیه الـسـلام آمـده اسـت

به علم و حلم و تمام فضائلش صلوات            به جلوه‌های پیمـبر خصائلش صلوات
به نور چهرۀ چون ماهِ کاملش صلوات            که مـوعـد صلـوات و سلام آمده است
امـام بـاقـر عـلـیه الـسـلام آمـده اسـت

گـروهی از سـخـنان خـدا جـدا شده‌اند            که در تـوهّـم خـود نـائب خـدا شـده‌اند
چه رازهای دروغی که برملا شده‌اند            که آفـتـاب هـمـه روی بـام آمـده است
امـام بـاقـر عـلـیه الـسـلام آمـده اسـت

همان که وقت جسارت حضور خواهد داشت            که در مسیر اسارت حضور خواهد داشت
زمان کشتن و غارت حضور خواهد داشت            بیـا که راوی غـم‌های شـام آمـده است
امـام بـاقـر عـلـیه الـسـلام آمـده اسـت

خـدا کـند که شب انـتـظـار سر بـرسد            سـپـیده سـر بـزنـد، نوبت سحـر برسد
خدا کند که به زودی همین خبر برسد :            به صف شـویـد دم انـتـقـام آمـده است
امام مـهـدی عـلـیه الـسـلام آمـده است

: امتیاز

مدح و ولادت امام محمد باقر علیه‌السلام

شاعر : رضا یعقوبیان نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مثنوی

باز عـالـم گـشـته لبـریز سرور            شهر یثرب گشته چون وادی طور

در مدینه شور و غوغایی بپاست            خـانـۀ مـولا حـریـم کـبـریـاست


امشب از لطـف خـداوند مـبـین            هـدیـه‌ای داده به زین الـعـابدین

نـخـل بـاغ دیـنِ حـق داده ثـمـر            فـاطـمـه بنت حـسـن زاده قـمـر

از تــلاقــی دو نــور مـنـجــلـی            آمـده در این جـهـان پنـجـم ولی

نـور ذات حـق بـه ظـاهـر آمده            هــمـنـشـیـن نــور، بـاقــر آمـده

مادرش بر مجـتبی نور دو عین            بـاب او سـجـاد فـرزنـد حـسـین

فـاطـمه بنت حـسن شـادان شده            مات و مبهوت مهی رخشان شده

مـظـهـر خــلاق ســرمــد آمــده            بــاقــر عــلــم مــحــمـــد آمــده

این پسر از خلق عالم بهتر است            غنچه‌ای از بوستان حیدر است

فاطمی منظر بود، حیدرخصال            مجتبی حلم و نـبی عـلم و کمال

ساجدین را باشد او نور دوعین            هـمـدم کـرب و بـلایی حـسـیـن

امشب از لطـف تو مهـمان توأم            ریزه خـوار خـوان احـسان توأم

آمدم در مـحـفـلـت بـنـشـسـتـه‌ام            بر شـما و جـدتـان دل بـسـتـه‌ام

از کــرم آورده‌ام بـر تـو پــنــاه            ای سـراپا نور بر من کن نگـاه

ای سـپـهـر دین حـق را آفـتـاب            از کرامت بر من مسکین بتاب

حـق نهاده مـهـر تو در سـیـنه‌ام            بـر سـرایت سـائـلـی دیـریـنـه‌ام

حـضرت بـاقـر کـریـم بی‌حـرم            دستگـیـری کن ز سائل از کرم

در حریمت هر دعایی مستجاب            امشب از رحمت بده بر من جواب

ای که قدر و عزتت باشد رفـیع            دعـوتم کن تا شـبی باشـم بـقـیع

سائـل خـود را مـرانی از درت            کن دعـایم جـان زهـرا مـادرت

من رضـایـم عـبـد دربـار تـوأم            هرچه‌ام بر گـلـشـنت خـار توأم

از عـنـایـات شـمــا شـرمـنـده‌ام            بـا ولای تـو در عـالــم زنــده‌ام

: امتیاز

مدح و ولادت امام محمد باقر علیه‌السلام

شاعر : عالیه رجبی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

رحـمت گرفـته است تـمام مدیـنه را            پُر کرده عـطر عشق مشام مدینه را

از خـانـۀ مـحـبت سـجـاد و فـاطـمه            نـوری احـاطه کـرده تـمام مدیـنه را


او کیست که به ساحت او می‌برد نسیم            هر صبح وشام عرض سلام مدینه را

از سـفـرۀ محبت خود جـور می‌کـند            مثـل عـلـی شـبـانه طـعـام مدیـنه را

از صاحبان نصف احادیث شیعه است            باقـر که داده قـرب، مـقام مدیـنه را

بین مـباحـثـش همه عـالـم شناخـتـنـد            گـنـج وجـودِ مــردِ بـنـامِ مـدیـنـه را

افسوس که سرشت پُر از کینه باز هم            تـغــیـیـر داده‌سـت مـرام مـدیـنـه را

با اینکه دست حـیـلۀ شیطان پرستها            از دست او گـرفـت زمـام مدیـنه را

اما غـریـب مـانـدن او کـم نـمی‌کـند            یک لحـظه احـتـرام امـام مـدیـنه را

: امتیاز

مدح و ولادت امام محمد باقر علیه‌السلام

شاعر : حسنعلی بالایی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : قطعه

در خانه سلطان ولا حـضرت سجـاد            پنـجـم قـمـر برج هُدی گـشته نمـایان

آمد به جهان نور خـدا حضرت باقـر            تابـید به دلهـا ز رخـش پـرتـو ایـمان


ای عـالـمـیان در نظر شیـعـۀ حـیـدر            از مقـدم او چهـرۀ عـالـم شده خـندان

عالـم نشود قـیـمت یک تار ز مویش            لایق نـبـود نـذر قـدومش بـشود جـان

تبریک بگوئید به هم وقت سرور است            بلـبل به بر گـل شده امروز خـرامان

او آمـده تا آنکه شـود باعـث رحـمت            دلها ز صفای قـدمش گـشته چراغان

آمد به جهان آنکه شکافنده عـلم است            در حـوزه دین می‌شود علامۀ دوران

این است هـمان آیت عـضـمای الهـی            مـثـل پــدرش آیـنـۀ دیـگـر سـبـحــان

در بحر ولا گـوهـر ارزنده عـصمت            حاشا که به گردش برسد لؤلؤ و مرجان

در صورت و سیرت مثلش را نتوان یافت            بر خاک رهش بوسه زند حوری و غلمان

بـر مـنـکـر آیـات خـداونـد بـگـوئـیـد            آیـات خـدا را به جـهـان آمده برهـان

در آیـۀ تطـهـیر بـجـو مدح و ثـنـایش            جزعترت او نیست کسی ناطق قرآن

نوزاد مگـو بر هـمگان پیـر طریقـت            از لعـل لب او بشنو صحبت عـرفان

بی‌پـیـر به مـقـصد نرسد راه طریقت            خود سر نشود کس مَثَل بوذر و سلمان

بر شـمع تـولاش چو پـروانه نپـیـچـد            بیهوده شود طاعت یک عمر مسلمان

ای آنکه گره خورده به صد مسئله کارت            صد مسئله با یک نظرش می‌شود آسان

تا زاد گهـش شهـر مدینه برسد کاش            آوازه شـعـر حـسن از کـشور ایـران

: امتیاز

مدح و ولادت امام محمد باقر علیه‌السلام

شاعر : محسن راحت حق نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مسدس

پنجمین قطعۀ خورشيدِ جهان نازل شد            چشمِ افلاک به دیدارِ رخش مایل شد

نـامِ زیـبـاش مـحـمّـد ... گـهـرِ آل اللّه            دلِ مـن در حـرمِ آلِ عـبـا داخـل شـد


دیدنِ اخـترِ پنجـم چـقَـدَر رویایی‌ست

خالِ کُـنجِ لبِ او ارثـیـۀ طاهـایی‌ست

پـسـری آمـده از نــسـلِ علی وجه‌اللّه            می‌شود این گلِ زهرا به همه حبل اللّه

بـاقـرِ عـلـمِ نــبــوّت بـه تـبــسّــم آمـد            تا که در عرشِ امامت بشود نور اللّه

نورِ او باز به ظلمت کده‌ها غالب شد

این پـسر عـینِ عـلی ابن ابیطالب شد

وارثِ پنجم احمد چـقَدَر شیرین است            مِهرِ او اصل و اساس ست که جزوِ دین ست

صاحبِ خُلقِ عظیم ست چنان پیغمبر            وزنۀ حجب و حیایش بخدا سنگین است

آبـرومــنـدِ دو دنـیـاسـت امـامِ بـاقــر

پـسرِ حـضرتِ زهـراست امـامِ باقـر

بعد ازین لطفِ خدا، حالِ پريشان ممنوع            صحبت از جهل در این وادیِ عرفان ممنوع

آمده یـوسـفِ مصری ببرد غـم ها را            بعدِ ازین گپ زدن از فرقت و کنعان ممنوع

اســدالــلـهِ دگــر آمـده از بـیـتُ الـلـّه

ذکـرِ سـجّـاد شـده.. آیـنـه! مـاشـاءالله

نوۀ پاکِ حسین ست پُر از احساسات            لبِ او قندِ مکرر؛ دهنش شاخه نبات

گوشه‌ای از نگهش رزقِ مداوم دارد            گوشه‌ای از نگهش هست یقین برگِ نجات

مـا مـحـبّـان گـلِ پنـجـم زهـرا هستیم

ما اسـیـران غـبارِ کـفِ پـاهـا هـستیم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر در تمام سایت‌ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید

پـســری آمــده از نــســلِ وجــه‌الـلـه            می‌شود این گلِ زهرا به همه حبل اللّه

مدح و ولادت امام محمد باقر علیه‌السلام

شاعر : هستی محرابی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

چون حسین باشد سهیمِ حوضِ کوثر از حسن           می‌شود اینجا پسر از او وُ دختر از حسن
چونکه باشد باقر از سیبِ گلابِ فاطمی           نیمه‌ای هست از حسین و نیمِ دیگر از حسن


گرچه می‌باشد حسین بابای زین العابدین           باز او دارد عروسی مثلِ کوثر از حسن
با دو خورشید از قضا سر می‌زند ماهِ تمام           امـتـنـان دارد بسی اینجا برادر از حسن
بر هدایت بر بـشر، گو چارده نـور آمده           نُه فـروغِ سرمدی باشد معـطّر از حسن
امتدادِ نور قطعاً صورتی جز نور نیست           پس چه فرقی گر نشد جنسِ مذکر از حسن
می‌شود باقـر همان بحـرالعـلومِ شیعـیان           او که باشد وارثِ محراب و منبر از حسن
راضی و خشنود باشد زین قرابت تا ابد           قلبِ زهرا وُ علیّ و هم پیـمبر از حسن!

: امتیاز

مدح و ولادت امام محمد باقر علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

هـلال مـاه رجـب سـر زدی سـلام سلام           مـه نـیـایـش و مـاه رســول و مـاه تـمـام

مــه ولایـــت عـالــم فـــروز چــار امـام           مهی که می‌رسد از لحظه‌هاش این پیغام


که مـاه رحمـت بـی انـتـهـا مـبـارک بـاد

مـــه خــدا و رسـول خـدا مـبـارک بـــاد

خـجـســتـه مـاه خداونــدگـار بـنـده نـواز           شود به خلـق ز معبـود، باب رحمت باز

کـه بـا ولادت مـولای دیـن شــود آغــاز           امـام بـاقـر آن شـهـریـار مـلـک حـجـاز

ولـیّ پـنجم و خورشـید صـد فلـک انجـم

ســـلالــۀ دو عـــلـــی و مــحـــمـــد دوم

وصـی پـنجـم خـیـرالانام و نجـل بـتــول           به حضرتش که عبادت به مهر اوست قبول

درود گـفـتــه خـدا و سـلام داده رســول           مـقـرّبــان الـهـی بــه ذکـر او مـشــغـول

مـنـادیـان خـداونـد صـبـح و شــام مــدام

نــدا دهـنـد کـــه یـا بــاقـرالـعـلـوم سـلام

ســلام ای گهــر پــنـج بـحــر لـم یـزلـی           ســلالۀ دو عـلـی نـور چـشـم چـار ولـی

رخ تــــو آیــنــۀ حـســن خـــالــق ازلـی           بـه اعــتـبـار مـحـمـد بـه اقــتـدار عــلـی

تـو را تـجـلّی غـیب و شهـود می‌گـوینـد

به حضـرتت رجـبـیـون درود می‌گـویند

الا بــه خـاک درت شـهــریـارهـا بـنــده           تــویـی عـلــوم خــداونــد را شـکـافــنـده

که کـرده هـر نفـست جان عـلم را زنـده           ولایت از تـو، هـدایت ز تـوست پـایـنـده

بـه وسـعت همـه عـالم تـو مقـتـدایی تـو!

امــام خــلــق و نـمـایـنــدۀ خــدایـی تــو!

تـو سـیـدالـبـشــر و نجـل سـیـدالـبـشـری           تـو بحر هفـت گهر، پـنج بحر را گهری

قسم به حق که ز هر وصف خوب، خوب تری           رئـیس مـذهب بـر حـق شـیعه را پـدری

خـدا سـتوده به تطهیـر و نـور و فرقانت

تـو کـیسـتی؟ پـدر و مـادرم بـه قربانت!

سـلام خـتـم رســل بـر شـب ولادت تــو           درود کــلّ عــبـادات بــر عــبـادت تـــو

سـیـادت اسـت کـمـین بـنـدۀ سـیـادت تـو           کـرم سـجـیّه و احسان و جود عـادت تو

درود خلـق و خـدا بر جمـال احمـدی‌ات

بــه خُلــق احـمـدی و کـنـیـه محمـدی‌ات

الا حــیـات هــزاران مـســیـح از دم تـو           فضائل تو فزون مدح انس و جان کم تو

فـراتـر اسـت ز مـلـک وجـود عـالـم تـو           محـیط علم و کمال است موجی از یم تو

چگونه دفتـر مـدح تـو را بخوانـد کـس؟

مـقـام جــابـر جـعـفـیـت را نـدانـد کــس!

سـلام مـا بــه مـدیـنـه، سـلام بر حرمـت           هــزار حــاتم طــائی اسـت بنــدۀ کرمت

تـمــام مـلـک خـدا زیـر ســایـۀ عـلـمـت           صـفـا بـه عـالـم ایـجــاد دادی از قـدمـت

تو داشتی ز ازل پا بـه چشم عرش علا!

چه شد که همدم ما خاکیـان شدی مـولا؟

تـو بـیکران یـم فضل و کمال و عرفانی           تو مؤمنـونی و قـدری و نـور و فرقـانی

تـو سـیدالشـهدا را بـه جسـم خـود جـانی           امــــام کــــلّ وجــــودی تــمــام قرآنــی

ســلام دائـم قـرآن بـه منـطـق و سـخـنت

کـه آیـه آیـه زده بوســه بر لـب و دهنت

تو دادی از نفسـت جان تـازه بـر جان‌ها           ز فـیض نطـق تـو انسان شدند انسـان‌ها

به نـور علــم تـو ایـمـان شـدند ایـمـان‌ها           مـزار توست گـلسـتان روح و ریحـان‌ها

چه مـی‌شـود که شـوم زائــر بقـیـع شـما

خـدا مطاع و جهان ها همه مـطیـع شـما

تـو شـهـریار جهـانی جهـان گـدای درت           سـلام بـر تـو و بر جد و مـادر و پدرت

ثـنــای تـوســـت کـــلام خـدای دادگـرت           پیمبـران خـدا میـوه خـورده از شـجـرت

مـنم که وصـف تو با نطـق میثمی کردم

فـــدای مـیـــثـم خرمـا فـروشـتـان گـردم

: امتیاز

مدح و ولادت امام محمد باقر علیه‌السلام

شاعر : مهدی قاسمی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : مخمس

طلوع صبح رسید و غروب شب آمد            دوباره جانِ غم و غصه‌ها به لب آمد
به شـادمـانـی زهـرا دگـر رجـب آمـد            به روز اول آن یک امـام آمـده اسـت


امـام بـاقـر عـلـیـه الـسـلام آمـده است

به باطن دل مجنون سرور ظاهر هست            خوشا به حال کسی که ز شوق زائر هست
که دین ما همه احیا ز قَالَ باقر هست           
دوباره ماه رجب، روح عشق خالص شد
(ستاره‌ای بدرخشید و ماه مجلس شد)

به عرش و فرش ز حُسن امام ما سخن است            پدر حسینی و مادر سلالۀ حسن است
و دیدن حرمش آرزوی قلب من است           
کـریـم زاده رسـیـد و غـلام زاده شدیم
هـمـه اسـیـر دم این امـام زاده شـدیـم

عـزیـز کــردۀ دادار حـضـرت بـاقـر            شـفـیع خـلـق گـنـه کار حـضرت باقر
شـبـیـه حـیـدر کـرار حـضـرت بـاقـر           
عزیز حضرت سجاد، بهترین حصنی
مـحـمـد بـن عـلـی الأمـان و أدرکـنـی

تـو پـنـجـمـیـن ولـی‌الله أعــظـمـی آقـا            تو آسـمـانی و سـایـه فـکـنـده‌ای بر ما
شکافتی تو به نـورت عـلـوم عـالم را           
که شیعـیان ز کـلام تو تقـویت شده‌اند
زُراره‌ها به مـرام تو تـربـیت شـده‌اند

خدای فـقه و کلام و شریعـت و مـنبر            رسیده بر تو ز جـابر سـلام پیـغـمـبر
ز درس و بحث خودت عالمین را آخر           
رهایی از غم و هجران ترس میدادی
به هر دو عالم امکان تو درس میدادی

تو با تمام غـریـبان چه آشـنـا هـسـتی            امـیـر ما، پـسـر سـیـدالـبـکـا هـسـتـی
تو یـادگـار غـریـبـی کـربـلا هـسـتـی           
تو شاهد غـم و اندوه بی‌حسین هستی
تو راوی شـرر درد زیـنـبـین هـسـتی

: امتیاز